دفتر خاطرات
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلوم شد که هیچ معلوم نشد
پنج شنبه 21 بهمن 1400برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : Rozhin

زیباترین چیزی که در طول زندگی  آدمی است 

کودکی است 

پس چرا همه به دنبال زود بزرگ شدن هستن؟

پنج شنبه 21 بهمن 1400برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : Rozhin

به قول فروغ: خوشبختانه یک زنم

^^

:)

با اینکه به عنوان یک زن تو این جامعه سختیهای زیادی کشیدم ولی ولی یه سری چیزا هست که مردا ازش محروم هستن

مثه قدرت آفریدن جون دادن به یک موجود  وقتی حسش میکنی که به یک چیزی وجود میبخشی توی وجودت وقتی از خودت مایه میزاری

ازچی ؟از خودت جالبه من هنوز مادر نشدم اما این یکی ازشگفتی های زن بودنه

تو زبون کوردی بهش میگن آفریننده به زن میگن افرت یعنی آفریننده

بخاطر گستردگی بیشتر جسم پینه ای که داریم و میتونم بیشتر ازیک مرد با احساساتمون آشنا باشم بیشتر حس کنیم

عشق یا درد شاید

نمیدونم زن بودن خیلی خفنه دلتون بسوزه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

دو شنبه 18 بهمن 1400برچسب:وجود داشتن, :: 23:30 ::  نويسنده : Rozhin

یکی از ویژگی های شخصیتیم صادق بودن با خودم هست که بعد ازسختیهای زیادی که

کشیدم به دستش آوردم 

بنظرم آدما بدترین و بزرگ ترین دروغ ها رو به خودشون میگن

و این از عدم خودآگاهی میاد

خودمو کامل نمیشناسم 

اما میدونم چی میخوام 

و با احساساتم شاید بازی نمیکنم

هرگز در عشق و دوست داستن اجاز ه نمیدم غرور مانعم بشه

و اعتقاد دارم اگه شخصی در دل من باشه حتی اگه دوستم نداشته باشه باید بهش بگم چون روزی زیر خاک که رفتم همه چی خاموش میشه

و بزرگ ترین خاموشی 

خاموشی احساسات آدم هست وقتی دیگه چیزی بنام وجود داشتن نیست

اینجوری آروم میشم و حسرت حرفهای گفته نشده تو قلبم نمی مونه

مثه گارسیامارکز که میگه:

آدما تو رو بخاطر حرفهای که بر زبون میاری  میشناسن نه بخاطر حرفهای که تو دلت مونده 

دو شنبه 18 بهمن 1400برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : Rozhin

نازنین

امروز زیبا بود

چون من خاستم که زیبا باشه

من خوشگلش کردم

نازنین

دستتو به من بده دنیا رو برات رنگین کمونی کنم

آره این قدت دارم

 

یک شنبه 17 بهمن 1400برچسب:حکم آخوند, :: 23:35 ::  نويسنده : Rozhin

اخ به لنجه به لنجه هیچی نمونده

همش به دست ملا  و آخونها رفت تموم شد زیر عباشون همه چی به فنا رفت

ایشالله نابود بشه ایران به صد سال پیش برگشته مثه زندان تاریک شده

بخاطر حکم آخوند وملا ها

قرن بیست و یکه اما عبا و مقنعه هنوز مده

اون مقنعه رو بردار تا صورتت ببینم

اون عبا رو بردار تا قد و بالاتو ببینم

چرا زیبایتو که تموم دنیا رو میارزه پنهون میکنی

یه روز اتیش قلبم اون چادرتو میسوزونه

زن باید کوشش کنه تا  جنس دوم نباشه

با تلاش و کوشش قانون سیاه بشکونه

زن هم یک انسانه باید خودش حق خودشو بگیره

 

به لنجه می مونه فقط حکم ملا هست که باید نمونه

یک شنبه 17 بهمن 1400برچسب:محکوم به مرگ, :: 23:26 ::  نويسنده : Rozhin

مردن چیه هیچکس تا الان جواب این سوالو پیدا نکرده

آخ مردن چیه هیچکس تا الان نفهمیده؟

آخ تورات و انجیل و  تا میرسه به اوستا

.

.

.

خیلیا    عاقلانه زندگی کردن اما درمورد مرگ نادانن و هیچی نمیدونن

آخخخخخخخخخخخخخ تو این راه طولانی که اسمش مرگه 

آخخخخخ تو این راه طولانی که اسمش مرگه

کی برگشت تا بحث و خبرشو بیاره 

؟

وقت گذاشتن برای نیاز های پوچ و بی فایده بیهوده است 

بیهوده است هر چی که گذشت گذشت و دوباره برنگشت.

 

 

یک شنبه 17 بهمن 1400برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : Rozhin

الان دوازده شبه بجا اینکه بخابم مثه دیونه ها نشستم پای سیستم خخخخخخخخخ

دارم آهنگ ناصر گوش میدم به به چه صدایی شبمو میسازه فقط اونجاش که رپ میخونه

هر زنی تو این جامعه کوفتی نیاز به شنیدن و درک کردن تمام اون حرفها داره

وقتی بهش فکر میکنم دیونه کننده س واااااااااااااااااای چه مامان باحالی بشم اوخییییییی

مادرم خیلی چیزا رو بهم یاد نداده که خودم بهش رسیدم

ولی همیشه حس شجاعت فارغ از اینکه یک زن هستم در این جامعه به من منتقل کنم

درسته اون سیمین دوبووار نیست یا فروغ یا حتی یک زن تحصیل کرده

ولی قطعا یک انسان موفق ازنظر کاری بوده و نماد یک زن سرسخت و ظلم دیده در بد ترین شرایط اینکه چجوری دووم آورده

از یه زمانی به بعد من از پرستش مادرم دست برداشتم و اما یادم موند که اون کیه و فهمیدم چیزی بنام بت ساختن از آدما نباید وجود داشته باشه

امشب خیلی پراکنده حرف زدم تمرکزم افتضاحه با موسیقی بیکلام ذهنم آرومتره 

 

چهار شنبه 13 بهمن 1400برچسب:سارتر, :: 18:18 ::  نويسنده : Rozhin

نمایشنامه سارتر

نگاه ماتریالیستی نویسنده به مرگ

چیزی که خیلی تو این نمایشنامه دوست داشتم این بود که سارتر خییلی قشنگ با مرگ شخصیت ها و زنده کردنشون اینو به من نشون داد که انسان با مرگ که اینجا بنظرم منظورش از شکست های زندگی است هر بار به تعالی بیشتری میرسه و نگرش ناقص بودن بشریت رو میتونی از این نمایشنامه بکشی بیرون وقتی او و پیر به زندگی برگشتن و با مسولیت و انتخاب و ازادی واژه های مهمی که برای مکتب سارتر هستند سر و کار داشتند

سارتر میگه وجود برای خود و وجود در خود

وقتی میگه وجود در خود یعنی وجود داشتن و هست شدن (که طبق کتاب فلسفه عمومی از استاد دره بیدی معادل فارسی برای اگزیستانس وجود ندارد)و وقتی میگه وجود برای خود یعنی آگاهی از وجود داشتن که اون معتقده انسان های که از وجود خود آگاهی ندارند برای یک جامعه نقش مگس را دارند و او و پیتر وقتی در هنگام زندگی کردن قبل از مرگ بنظر من به وجود برای خود نرسیده بودن

سارتر می گوید که *خوشبختی* در جلویِ مسیرِ انسان قرار دارد. انسان همواره با کنش و عاملیت خود برای رسیدن به آن در تلاش است و حتی اگر بدان دست نیابد نباید که تسلیم شده و به انفعال برسد

در اصل سارتر می خواهد بگوید که خوشبختیِ بشر در فعل و کُنش دائمی و وقفه ناپذیرِ اوست

یک شنبه 10 بهمن 1400برچسب:توتالیتر, :: 18:23 ::  نويسنده : Rozhin

در کتاب1984

اورول به موضوع زیبایی اشاره میکنه

تمامیت خواهی که از طرف حکومت توتالیتر ها و کمونیست ها که سراب از زندگی کردن در مدینه فاضله بر ذهن مردم مانند یک توهم ایجاد میکند

تمامیت خواهی

با فریب دادن مردم

و نتیجتا انسان های جامعه ای که اگر حتی به فکر تغییر باشند این سرنوشت را قبول کردند که در اسارت همچین سیستم های باشند

وقتی روشنفکران همچین جامعه ای کتاب پشت کتاب میخوانند اما جهت انقلاب هیچ عملی از آنها سر نمیزند

 

در واقع خود را محکوم به همچین زندگی میکنند.

تکه های از این کتاب:

 

آزادی، آزادی ابراز این حقیقت است که دو به اضافه دو چهار شود. اگر این حق اعطا شود، همه حقوق دیگر به دنبال آن تحصیل خواهد شد

 تا هنگامی که به هوش نیایند نمی توانند دست به انقلاب بزنند و تا هنگامی که انقلاب صورت نگیرد، به هوش نخواهند آمد.

 فقط چهار طریق برای سقوط یک طبقه حاکمه وجود دارد: یا از خارج مورد حمله قرار می گیرد و مغلوب می شود، و یا به حدی در حکومت عدم کفایت نشان می دهد که توده های مردم تحریک به انقلاب می شوند و یا اجازه می دهد که یک طبقه متوسط ناراضی به وجود آید و یا آنکه اصولا اعتماد به خود و علاقه به حکومت را از دست می دهد.

شنبه 9 بهمن 1400برچسب:بامداد, :: 15:48 ::  نويسنده : Rozhin

اینکه ازت دورم

اینکه میتونست همه چی خوشگل تر باشه اینکه تو قلبمی اما کنارم نیستی

اینکه تک ستاره ی آسمونای الان اما نه تو آسمون من

نازنین

تو آسمون خدا

امیدوارم دنیایه دیگه ی باشه تا بتونم ببینمت

 

دوست عزیز

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان Law و آدرس rozhinbabzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





Alternative content